گفت وگو با مصطفی رحماندوست
وقتی مادران برای كودكان لالایی نخوانند
لباس دونی: مصطفی رحماندوست می گوید: فراموش شدن برخی لالایی ها غصه ندارد، بلكه چیزی كه ناراحت كننده است این است كه مادران برای كودكان خود لالایی نخوانند.
این شاعر و نویسنده ادبیات كودك و نوجوان در گفت و گو با ایسنا، درباره لزوم حفظ و انتقال لالایی ها به نسل های بعدی، اظهار نمود: نیاز سبب می شود تا یك سری چیزها حفظ شود، گرفتاری هم سبب می شود یك سری چیزها از بین برود. یك سری چیزها هم هست كه هرچقدر هم زور بزنیم نمی توانیم آنها را حفظ كنیم؛ مثلاً حوض هایی با كاشی های آبی و ماهی های قرمز كه در قصه های روز گذشته ما بسیار بوده است و با گسترش شهرنشینی و آپارتمان نشینی از بین رفته و ما نمی توانیم آنها را حفظ نماییم و آنها چاره ای جز ماندن در قصه ها ندارند. یك سری چیزها هست كه باید حفظ شود؛ چیزهایی كه ارزش، توانایی و كاركرد حفظ شدن دارد، اما گاهی همان گرفتاری ها سبب می شود تا فراموش شود، مانند زندگی با پدربزرگ ها و مادربزرگ ها. در حوزه های اجتماعی بعضی از ضروریات زندگی اجازه نمی دهد آنها را حذف نماییم، مانند درست صحبت كردن و ارتباط با افراد جامعه.
وی در ادامه بیان كرد: لالایی ها همه این موارد را به شكلی در خود جمع كرده اند؛ یعنی لالایی هایی داریم كه نمی توانیم آنها را حفظ نماییم، چونكه لالایی زمان، مكان و به صورت كلی موقعیت خویش را از دست داده است. یك سری لالایی هم هست كه می توانیم آنها را حفظ نماییم اما به فكرشان نیستیم. بعضی از لالایی ها هم حتی اگر حفظ شان نكنیم، می مانند.
رحماندوست با بیان این كه لالایی ها دو شكل و شمایل دارند، اظهار داشت: یك شكل آنها موسیقایی است كه بیشتر در گذشته وجود داشته و شكل دیگر معنایی است. شكل موسیقایی لالایی ها را حتی اگر حفظ هم نكنیم می ماند، چون مادرها از درون خود چیزهایی را برای بچه ها می خوانند تا آنها آرامش پیدا كنند، كسی نبوده كه برای آنها ملودی بنویسد و بر روی آن كار كند؛ لالایی از طبیعت مادر سرچشمه می گیرد. اگر مادر حوصله داشته باشد تا لالایی بگوید یا حوصله دارد و لالایی می گوید، موسیقی خاص خویش را به وجود می آورد. این ها حتی اگر بی معنا باشد حفظ می شود كما این كه در گذشته بیشتر لالایی ها برای بچه ها نبود و شامل گرفتاری های مادرها، گرفتاری های زندگی و نبود پدر بود و گاه حالت حماسی پیدا می كرد. این ها چیزهایی بود كه به بچه ها ارتباطی نداشت اما از نظر موسیقایی آرامش بخش بود و به رابطه بیشتر مادر و فرزند كمك می كرد.
او اضافه كرد: از لحاظ معنایی حتما لازم نیست لالایی های قدیمی حفظ شود، چونكه مضامین لالایی ها هیچ ربطی به بچه ها نداشت؛ «لالالالا گل زیره/ بابات رفته زن بگیره/ننه ت از غصه می میره/ خدا كنه سر نگیره»، در واقع مادر گرفتاری های خویش را در این لالایی ها می دید. به نظرم لالایی ها در تمام تاریخ، حرف و حدیث و پیام زمان خویش را دارند.
شاعر «ترانه های نوازش» با بیان این كه لالایی ها قسمتی از فرهنگ و هویت ما هستند، اشاره كرد: برای حفظ پایه های هویتی خودمان باید هر چیزی را ثبت نماییم، همانطور كه قصه های بی مفهوم یا بامعنی و یا یك اثر باستانی را ثبت می نماییم. لالایی ها قسمتی از هویت ما هستند؛ چاره ای نداریم و باید به خاطر خودمان، برای این كه محكم بر روی زمین بمانیم آنها را ثبت نماییم.
او سپس بیان كرد: تقریباً همه لالایی های ایران ثبت شده است، بدین سبب با قسمتی از سخنان شما در خصوص فراموش شدن لالایی ها موافق نیستم. البته امكان دارد در گوشه و كنار لالایی هایی پیدا شود كه گردآوری و ثبت نشده باشد، اما بسیاری از لالایی ها ثبت شده است. به نظرم اگر لالایی های قدیمی را همان گونه برای بچه ها بخوانیم كار غلطی است؛ مثل این است كه وسط خانه حوض با كاشی های آبی و ماهی قرمز بگذاریم. اما این كه موسیقی را نگه داریم و لالایی دیگری بخوانیم اشكالی ندارد. پدر و مادرها می توانند لالایی ها را به روز بخوانند كه به درد بچه ها بخورد. شاعرانی هستند كه لالایی هایی را با عنایت به مسائل امروز ساخته اند. این ها را می توان با آهنگ های بازنویسی شده روز گذشته خواند.
رحماندوست با اشاره به لالایی هایی كه در بازار موجود است، اضافه كرد: شاعران خوبی برای مادران امروز لالایی ساخته و آهنگسازهایی بر روی آنها آهنگ گذاشته اند كه در بازار موجود است. بعضی از آنها امكان دارد بماند و فردا به لالایی های روز گذشته تبدیل گردد و برخی هم نماند. این طبیعت پیدایش و بالش یك اثر فولكلوریك است.
شاعر «صد دانه یاقوت» تاكید كرد: لالایی های روز گذشته با همان شكل و شمایل روز گذشته رو به فراموشی هستند اما لازم نیست غصه آنها را بخوریم چونكه لالایی های روز گذشته را نمی توان با همان شكل و شمایل برای بچه های امروز گفت. واقعا نمی توان خرده گرفت كه چرا مادرها لالایی های روز گذشته را با همان شكل و شمایل روز گذشته برای بچه های امروز نمی گویند. لالایی های روز گذشته را در یك نگاه مردم شناسانه و جامعه شناسانه می توان حفظ كرد، اما غصه ندارد كه چرا آنها را نمی خوانند.
وی در ادامه اشاره كرد: آن چه نباید اتفاق بیفتد این است كه یك مادر امروزی برای كودك خود لالایی ضبط شده بگذارد و تلاش كند كودك را بخواباند. این اتفاقی است كه نباید در هیچ زمانی بیافتد. مادر باید برای بچه اش لالایی بگوید؛ حالا این مادر می خواهد در خیابان زندگی كند یا در كاخ مجلل و یا یك آپارتمان. مادر باید با بچه ارتباط داشته باشد تا به كودك خود آرامش بدهد و از كودك خود آرامش بگیرد؛ این معنا و كاركرد اصلی لالایی است. چیزی كه اذیت كننده است این مساله است نه این كه چرا لالایی های گذشته تكرار نمی گردد.
مصطفی رحماندوست درباره وظایف نهادها برای ضبط و ثبت لالایی ها، اظهار داشت: این كه می گویید نهاد حالم بد می شود، چون بلافاصله یاد موسسه دولتی و معاون و منشی و رفت و آمد می افتم كه حالا بخواهند یك لالایی را ثبت كنند. به نظرم لازم نیست نهادها، چه دولتی و چه خصوصی در این زمینه فعالیت كنند. حفظ و نگهداری این ها جزء وظایف افراد است و بوسیله آنها اتفاق می افتد كه به نظرم ثبت و ضبط لالایی ها در حد افراد اتفاق افتاده و آنها لالایی ها را حفظ نموده اند.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب