ما گرفتار چارچوب های بوروکراتیکی هستیم

ما گرفتار چارچوب های بوروکراتیکی هستیم

به گزارش لباس دونی، عضو هیأت علمی دانشگاه علم و فرهنگ اظهار داشت:  مسئله اصلی اینست که ما گرفتار ساختارهای سنگین و بوروکراتیکی هستیم که مانع خلاقیت در طراحی و اجرای رویدادهای عمومی هنری می شوند.



به گزارش لباس دونی به نقل از مهر، پنل تخصصی هنر الگوریتمی و تعاملی: قدرت بخشی به هویت ملی بوسیله نوآوری دیجیتال به مدیریت حسین محسنی با سخنرانی امیرحسین روشن ضمیر فعال اقتصادی، فؤاد نجم الدین عضو هیأت علمی دانشگاه علم و فرهنگ و مهدی شوندی فعال اقتصادی امروز پنجشنبه ۱۵ آبان در سالن همایش های رایزن در مرکز دایرة المعارف فارسی برگزار گردید.
فؤاد نجم الدین عضو هیأت علمی دانشگاه علم و فرهنگ اظهار داشت: وقتی در مورد هنر صحبت می نماییم، بعنوان بخشی از خلاقیت و صنایع خلاق، یک پیش فرض منطقی شکل می گیرد. این پیش فرض که تولید ارزش فرایندی دارد، فرایندی که چگونگی جای گیری در جامعه یا ساختارهای کلان تری را توصیف می کند و هم زمان سبب تحقق مسیر اقتصادی خاصی می شود. اما در مقابل این دیدگاه، واقعیت دیگری هم در حوزه هنر وجود دارد که در طول تاریخ به خوبی شناخته ایم.
وی اضافه کرد: هنر در گذشته به گونه ای یک دست تر بود. ۳۰۰ یا ۴۰۰ سال پیش خیلی از هنرمندان مطرح روی جنبه های روزمره زندگی تمرکز داشتند و آثارشان تأثیرات عمیقی بر شیوه زیستن مردم می گذاشت. با گذشت زمان و تغییر شرایط، هنر به سمت تخصصی تر شدن پیش رفت. هنرمندان حرفه ای تر شدند، فضاهای اختصاصی برای فعالیت هایشان شکل گرفت، و هنر بتدریج به کالایی قابل خرید و فروش تبدیل شد. این فرایند در عین داشتن مزایای خود، سبب شد بخش عمومی هنر به صورتی رها شود، گویی که دغدغه های عمومی در رابطه با زیبایی شناسی دیگر چندان مورد توجه قرار نمی گیرد.
عضو هیأت علمی دانشگاه علم و فرهنگ اظهار داشت: این زیبایی شناسی چیزی است که از آغاز تاریخ همراه آدمی بوده و به زندگی او عمق می بخشیده است. هرچند که امروز شاهد توسعه نهادهای تخصصی در حوزه های مختلف هستیم و خیلی از این نهادها توانسته اند مسیر خویش را به گونه ای پایدار ادامه دهند، اما سوالی که مطرح می شود اینست که آیا وجه عمومی هنر، بخشی از صنایع خلاق محسوب می شود؟ اگر هست، چه کارهایی برای توسعه آن می توان انجام داد؟
وی اضافه کرد: در دهه هفتاد میلادی، اعتراضات جدی به تجاری شدن هنر شروع شد. هنرمندان تلاش کردند تا از اقتصاد بازاری که بر هنر سایه افکنده بود فرار کنند و تاکید نمودند که سهمی برای تجربه روزمره انسان ها باقی نمانده است. تجربه هایی که امروز بعضی از آنها تحت عناوینی چون هنر محاصره یا هنر اجتماعی شناخته می شوند، کم کم در نقاط مختلف دنیا شکل گرفتند و به نمادی از بازگشت به ریشه های عمومی هنر تبدیل شدند. این سؤال بازهم باز است که چطور میتوان میان تخصصی شدن هنر و حفظ ارتباط آن با زندگی عمومی مردم توازن ایجاد کرد.
نجم الدین اظهار داشت: نهادهای مختلف تلاش نموده اند هنر عمومی را ترویج و حمایت کنند. اگر به کشور خودمان نگاه نماییم، سازمان های بزرگی مانند شهرداری ها که ارتباط نزدیکی با مردم دارند، دائماً در نقاط مختلف اقداماتی مانند برگزاری رویدادها یا برنامه هایی را انجام می دهند. هدف اینست که تجربه های روزمره شناختی را به صورتی در اختیار عموم قرار دهند. با این وجود، به طور معمول این فعالیتها از نظر اقتصادی چندان توجیه پذیر نیستند و بیشتر شبیه هزینه ای اضافی تلقی می شوند تا اقدامی با کیفیت و اثرگذار. نه فقط جذابیت زیادی ندارند، بلکه اغلب نارضایتی عمومی را هم به دنبال دارند و بیشتر به پر کردن کارنامه عملکرد شباهت دارند، تا یک فعالیت مؤثر و معنادار.
وی افزود: این مسئله پرسشی جدی را بهمراه دارد که چرا با وجود پیشرفت در حوزه هنر و نهادهای تخصصی مالی و اقتصادی، نمی توانیم در قسمت عمومی هم چنین مدلی را پیاده سازی نماییم. یکی از ابعاد مهم این مساله اینست که چه روشهایی می تواند منجر به ایجاد تعریف مشخص تری از هنر عمومی شود، هنری که وجوه مختلفی دارد؛ از تجربه های مکان محور گرفته تا تعاملاتی که میان شهروندان، هنرمندان و حتی نهادهای مرتبط ایجاد می شود. نکته قابل توجه اینست که در خیلی از کشورهای جهان، چرخه های اقتصادی مشخصی برای این نوع هنر طراحی شده است. آنها نحوه جذب بودجه و تبدیل آن به چرخه اقتصادی پایدار را به خوبی بلد هستند. در مقابل، در کشور ما این بخش در خیلی از موارد ناکارآمد باقیمانده و حتی به صورتی رها شده است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علم و فرهنگ اظهار داشت: یکی از مولفه های اصلی در ایجاد بازارهای نوین، تنوع بخشی به ابزارها و فرصتهای مشارکت و خریداری است. این ابزارها می توانند در قالب حراج ها، فروش های تخصصی در گالری ها، یا پلت فرم های فضای مجازی به کار گرفته شوند. مشاهده می شود که گزارش های در رابطه با این فعالیتها مداوماً در رویدادهایی مانند حراج تهران و دیگر برنامه ها بازتاب می یابند، و این امر نشان دهنده جایگاه کلیدی آنها در این حوزه است. در این بین، پرسشی که مطرح می شود اینست که ما چطور توانسته ایم سبدها، بازارها و فرصت هایی بسازیم که نه فقط حس تولید ارزش را برای مردم به وجود بیاورد، بلکه آنها را به تجربه ای مبتنی بر خرید، فروش یا مشاهده آثار هنری هم ترغیب کند؟ شاید چندان مهم نباشد که به تعریف کلی از سرمایه گذاری بپردازیم، اما واضح است که تجربه کردن این مسیرها و شکستن الگوهای قدیمی می تواند چشم اندازهای جذابی ایجاد نماید. ساخت بانکهای اطلاعاتی شامل هنرمندان ایرانی، چه آن هایی که در اوج هستند و چه آن هایی که درحال ظهورند، گامی مؤثر در جهت پیشرفت این فضاها است. هرچند این مسیر با فشارها و چالش هایی همراه بوده، ولی تا حالا موفق به قطبی سازی مثبت بازار شده و مسیر روشن تری را نشان داده است.
وی اضافه کرد: پرسش اصلی اینجاست؛ چرا هنوز بازارهای میان رده به صورت کامل شکل نگرفته اند؟ چه عواملی مانع ایجاد فضاهای پایدار برای مشارکت گسترده تر افراد می شود؟ یک دلیل عمده این مساله را می توان در زیرزمینی بودن بخشی از فعالیتها جستجو کرد. با آنکه بسیاری تلاش نموده اند تا این روندها را بصورت رسمی و منطقی مدیریت کنند، اما وابستگی بعضی ابتکارات به نگاه فقط اقتصادی یا نبود حمایت کافی از جانب جامعه یا نهادهای خصوصی، شکاف جدی ای بوجود آورده است.
نجم الدین اظهار داشت: باید اذعان کرد که اگر ظرفیت ها و تقاضاهای موجود در جامعه به درستی شناسایی شوند، طبیعتاً چاره ها و کانال های کارایی هم برای پاسخ گویی به این نیازها پیدا خواهند شد. حتی اگر تا حالا این کانال ها توسعه نیافته اند، علت را نمی توان فقط به نگاه محدود و بسته نسبت داد. بلکه تغییرات بنیادی در ظرفیت ها و نیازهای جامعه هم نقشی قابل توجه در تشکیل وضعیت فعلی داشته اند.
وی اضافه کرد: هنرمند گاه تنها، از مسیر خلق اثر حرکت می کند؛ بطورمثال در طول یک سال ۱۴ اثر تولید می کند و نمایشگاهش را برگزار می نماید. اما پرسش مهم اینست که «اقتصاد تولید» در این روند چطور شکل می گیرد؟ ارزش افزوده از چه راهی پدید می آید؟ یکی از پاسخ ها، ساخت پلت فرم ها و فضاهایی است که به پروموشن و معرفی هنرمند کمک می کنند، او را برای جامعه قابل شناسایی می سازند و مسیر توسعه اش را تسهیل می کنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علم و فرهنگ اظهار داشت: اگر در مقاطع زمانی مختلف به زیست روزمره مردم نگاه نماییم، می توان نشانه های فرهنگی ارزش آفرینی را در جزئیات دید. بطورمثال در خانه فقیرترین اقشار جامعه در دهه های گذشته، پوسترهای چاپی روی دیوار دیده می شود. همین پوسترها، از تصاویر سلبریتی ها گرفته تا بریده های مجلات و روزنامه ها ــ نشان می دهند که مردم حتی در سطوح پایین اقتصادی، میل به تملک زیبایی بصری و بازتاب فرهنگی داشته اند. در دهه ۶۰، تصویر هنرمند روی دیوار بخشی از فرهنگ بود؛ اما چه کسی چنین گرایشی را آموزش داد یا ترویج کرد؟
وی افزود: اگر به دهه های ۶۰ و ۷۰ برگردیم، می بینیم که قطبی شدن های فرهنگی بتدریج در زندگی مردم شکل گرفت. در دهه ۸۰، وقتی جامعه بسمت تشکیل زندگی های جدید رفت، چند درصد از این خانواده ها اساساً خریدار بالقوه آثار هنری بودند؟ امروز چه درصدی از جامعه در جست وجوی چنین ارزش هایی است؟ و کدام بخش از جامعه می تواند مخاطب جدی این آثار باشد؟ خانه مادربزرگ را می توان نمادی از این پیوند دانست؛ جایی که اشیای تاریخی و سنتی در کنار عناصر روزمره حضور دارند. بخشی از این عناصر به واسطه تلاش اقتصادی و فرهنگی حفظ شده اند، مثل فرش ـ که با وجود فشارهای اقتصادی، خویش را از خطر نابودی نجات داده و حتی تغییر و تحول را تجربه کرده است.
نجم الدین اظهار داشت: اما همانطور که آقای شریعتی اشاره کردند، بخش بزرگی از سیستم درحال فرسایش و انقراض است. نمونه های آسیایی از شرق مانند مالزی در دهه های ۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی، با تولید آبجکت های تزئینی ارزان، توانستند در فضاهای عمومی، فیلم ها و سریال ها حضور بصری ایجاد کنند. در آن دوره هیچ دیواری بدون اثر نبود، هیچ میزی بدون آبجکت؛ این روند چطور شکل گرفت؟ چه سازوکاری پشت آن بود؟ چه نهادی سرمایه گذاری کرد؟
وی اضافه کرد: در کشور ما سازمان صنایع دستی وظیفه ترویج چنین جریان هایی را دارد. اما سؤال اینست آیا ظرفیت «رصد فرهنگی» کافی وجود دارد؟ کارگاه ها چه اندازه مسایل عمومی و نیازهای مردم را دنبال می کنند؟ آیا نهادی برای گزارش دادن وضعیت فرهنگی و هنری مردم داریم؟ چنین گزارش هایی می توانند به نهادهای دولتی، شرکتهای تولیدکننده و مراکز تصمیم گیری منتقل شوند تا نقش میانجی گری بین تولیدکننده و جامعه شکل بگیرد.
عضو هیأت علمی دانشگاه علم و فرهنگ اظهار داشت: در این بین نقش «طراح» یا «دیزاینر» مهم است. در هر سطحی از بسته بندی تا صنایع دستی اگر زیبایی شناسی و طراحی وجود نداشته باشد، کار پیش نمی رود. موفقیت در جایی رقم خورده که دیزاینر وارد فرایند تولید شده، ساختار را بهبود داده و از آن طریق هم ارزش افزوده بوجود آورده و هم بازاریابی مدرن را شکل داده است. جای خالی ما در چرخه اقتصاد هنر و صنایع خلاق، دقیقا عدم حضور مؤثر همین میانجی هاست که می توان به مشاوران، پروموترها و تسهیل گران فرهنگی اشاره نمود.
وی خاطرنشان کرد: خیلی از سازمان های کوچک نمی توانند چنین نقش هایی را به درستی ایفا کنند، چون که ظرفیت اقتصادی و ساختاری محدود دارند. در مقابل، دولت به جای تمرکز بر مقررات گذاری، باید بر «تسهیل گری» تمرکز کند؛ یعنی ساخت نهادهای میانجی، دفاع از گروههای خلاق و رها کردن فضا برای رشد و تشکیل خودانگیخته هنر در جامعه.
نجم الدین اظهار داشت: مسئله اصلی اینست که ما گرفتار ساختارهای سنگین و بوروکراتیکی هستیم که مانع خلاقیت در طراحی و اجرای رویدادهای عمومی هنری می شوند. در صورتیکه در نهادهایی مانند شهرداری، ظرفیت مالی و اجرایی وجود دارد، کمبود بزرگمنشی حرفه ای سبب شده خیلی از طرح ها بسمت ایدئولوژیک شدن و تحقق اهداف عددی سالانه بروند. به جای عرضه گزارش های رسمی از «تعداد برنامه ها»، باید فضا را برای مشارکت مردمی و تشکیل گروههای مستقل هنری باز کرد؛ این همان مسیر واقعی تسهیل گری و خلق ارزش در هنر است.

در هر فرش، الگوی گره ها بصورت تصادفی دارای خطاهای بسیار کوچک است


در ادامه امیرحسین روشن ضمیر فعال اقتصادی اظهار داشت: می خواهم تجربه ای را توضیح بدهم که امیدوار هستم برای شما جالب باشد؛ برای ما بسیار جذاب و البته پر از سختی های فراوان بود. سابقه ی این پروژه به حدود هفت سال پیش برمی گردد، زمانی که بحث آموزش آنلاین تازه در ایران جدی می شد و من در دوره ای با آقای دیوید راجرز و جمعی از فعالین حوزه ی تحول دیجیتال شرکت کردم. کتاب او در رابطه با فناوری های دیجیتال جدید توسط «سازمان مدیریت صنعتی» ترجمه شده بود.
وی افزود: دیوید راجرز شخصیتی کاریزماتیک داشت و در آن دوره در رابطه با فناوری های دیجیتال و تحول مدلهای کسب و کار سخن می گفت. مثال اصلی او آمازون بود؛ مطالعه موردی از یک کسب و کار اینترنتی موفق. در آخر دوره از ما خواسته شد گزارش پروژه ای در حوزه تحول دیجیتال تهیه کنیم؛ این که فناوری های دیجیتال چطور شیوه خرید، فروش و خلق ارزش را دگرگون می کنند.
این فعال اقتصادی اظهار داشت: برای درک اهمیت این تحول کافی است به گذشته برگردیم؛ ۲۰ تا ۲۵ سال پیش برای انجام یک کار ساده مثل ارسال یک سند یا پیام، ساعت ها زمان صرف می شد، چون دسترسی به اینترنت محدود بود. امروز با چند کلیک همه چیز در لحظه صورت می گیرد. همین مثال کوچک نشان دهنده ی تاثیر عظیم فناوری دیجیتال بر زیست روزمره ی ماست.
وی اضافه کرد: در پروژه شخصی ام تصمیم گرفتم روی ایران کار کنم؛ کشوری با چند محصول جهانی شناخته شده که معروف ترین آن بدون شک فرش ایرانی است. موضوع پروژه را مبنی بر زنجیره خلق ارزش در این صنعت انتخاب کردم و تلاش داشتم بررسی کنم فناوری های دیجیتال چطور می توانند این زنجیره را متحول کنند. در آن زمان زیرساخت دیجیتال بسیار ابتدایی بود، اما چشم انداز روشنی در ذهن داشتم.
روشن ضمیر اظهار داشت: در یکی از بحث ها مثالی از گران ترین فرش فروخته شده در جهان زدم؛ فرشی از مجموعه ی کُرکوران که در سال ۲۰۱۳ به قیمت بیشتر از ۳۰ میلیون دلار به فروش رفت. اگر تورم را لحاظ نماییم، ارزش امروزی آن حدود ۱۰۰ میلیون دلار است. این پدیده ما را کنجکاو کرد که چرا یک فرش باید چنین قیمتی پیدا کند؟ پاسخ در اصالت، تاریخ و حفظ ارزش فرهنگی آن بود. همان فرش، متعلق به حدود ۴۰۰ سال پیش بود و با حفظ ساختار و داستانش، تبدیل به یک شیئ موزه ای شد.
وی خاطرنشان کرد: از همین نقطه ایده برند ما شکل گرفت؛ «افسانه ی اصیل و اسرارآمیز»؛ اشاره اش به اصالت فرش ایرانی است که از دوران صفوی باقیمانده و هم زمان حامل نوعی راز و روایت فرهنگی است؛ اثری که در گذر زمان، ارزش مادی و معنوی آن چندین برابر می شود.
این فعال اقتصادی اظهار داشت: وقتی مسیر پروژه آغاز شد، با تیمی از دوستانم تلاش زیادی کردیم و سال ها ادامه دادیم. هزینه های سنگینی متحمل شدیم. فقط برای ثبت اولیه طرح در آمریکا، حدود یک میلیون تومان پرداخت کردیم، اما نخستین نسخه کار ما آن قدر کامل نبود که به نتیجه برسد. با وجود شکست اولیه، همان تجربه برای ما مانند همان مثال معروف سخنرانی استیو جابز در دانشگاه استنفورد بود؛ نمی توان نقطه ها را در آینده به هم وصل کرد، اما وقتی به گذشته نگاه می نماییم، می بینیم چطور همه چیز معنا پیدا می کند. برای ما هم همین صورت گرفت.
وی اضافه کرد: سال ۱۳۹۲ از دانشگاه دانش آموخته شدم و برای کارشناسی ارشد در رشته ی هوش مصنوعی در دانشگاه امیرکبیر نام نویسی کردم. رشته سختی بود و من پیش زمینه ی برنامه نویسی زیادی نداشتم، اما همان تجربه ها بعدا در پروژه فرش به کار آمد. از همان دانش هوش مصنوعی برای ثبت شناسنامه دیجیتال فرش های دست باف با کمک فناوری بلاک چین استفاده کردیم.
روشن ضمیر اظهار داشت: برای درک مفهوم، مثال مشابهی بزنم؛ اتومبیل پیکانی که شاه ایران به یک دیکتاتور هدیه کرد، سال ها بعد ۳۰۰ هزار یورو به فروش رسید. ارزش واقعی نه در خودرو، بلکه در داستان و سابقه تاریخی آن بود. یا نخستین توییت جک دورسی، که فقط یک «اسکرین شات» بود، میلیونها دلار به فروش رسید، نه به خاطر تصویر، بلکه به خاطر کیف پول دیجیتال اختصاصی و اصالت مالکیت او.
وی افزود: در همین چارچوب ما تصمیم گرفتیم زنجیره مالکیت و اصالت فرش فیزیکی را در بلاک چین ثبت نماییم. هر فرش دارای یک QR کد اختصاصی بود که به اطلاعات و مالکیتش متصل می شد. اما یکی از چالش های بزرگ این بود که اگر کسی همان کد را کپی کند و روی فرش مشابه بگذارد، تقلب اتفاق می افتد. همین مسئله سبب شد بحث «اصالت سنجی» را جدی تر دنبال نماییم.
این فعال اقتصادی اظهار داشت: از دوره های هوش مصنوعی و پردازش تصویر الهام گرفتم و راهی برای اسکن پشت فرش و ثبت اثر انگشت بافت آن طراحی کردیم. در هر فرش، الگوی گره ها بصورت تصادفی دارای خطاهای بسیار کوچک است؛ این خطاها مانند اثر انگشت انسان، منحصربه فردند و به هیچ عنوان حتی توسط همان بافنده قابل تقلید نیستند. این خاصیت کلیدی به ما اجازه داد تا اصالت فیزیکی را تضمین نماییم و در ادامه فرش را بعنوان توکن دیجیتال و دارایی اعتباری وارد بازار کنیم؛ حتی می توان از آن بعنوان وثیقه مالی یا سرمایه ی فرهنگی استفاده نمود. به این ترتیب، مسیر طولانی هفت ساله ما از یک طرح آزمایشی تا یک مدل واقعی خلق ارزش دیجیتال در حوزه فرش ایرانی ادامه یافته است؛ روایتی از پیوند سنت و فناوری و اثبات این که اصالت فرهنگی می تواند در بستر دیجیتال نه فقط حفظ شود، بلکه چندین برابر ارزش پیدا کند.

گرچه ورود به تعدادی از پلت فرم ها هنوز دشواری های قانونی و فنی دارد


در ادامه مهدی شوند فعال اقتصادی اظهار داشت: در حوزه فروش، به طور معمول دو مسیر اصلی وجود دارد؛ فروش آفلاین و فروش آنلاین. هرکدام مختصات و سازوکار خویش را دارند، اما در جهان امروز، بخش آنلاین جایگاه ویژه ای پیدا کرده است؛ به ویژه در قسمت های صادراتی، که پلت فرم ها نقش کلیدی ایفا می کنند.
وی اضافه کرد: موضوع مهم تر از خود «وجود پلتفرم» اینست که نحوه ی استفاده از این بسترها چطور اتفاق می افتد و ما چه طور می توانیم وارد پلت فرم های فعالی شویم که در حوزه های مختلف از صنایع دستی گرفته تا هنرهای تجسمی فعالیت دارند.
این فعال اقتصادی اظهار داشت: برای مثال اگر نگاهی به بازار چین بیندازیم، می بینیم که این کشور با بیشتر از ۱.۴ میلیارد نفر جمعیت، اکوسیستم بطورکامل مستقل و گسترده ای از پلت فرم های بومی دیجیتال دارد. حدود ۱۲ تا ۱۳ پلت فرم بزرگ و قدرتمند در چین فعال اند که هرکدام نسخه محلی نرم افزارهای غربی را ساخته اند. بنابراین، ارتباط فناوری و فرهنگی آنها با جهان بیرون حدودا قطع است و در محیطی بسته، با ساختار نرم افزاری خاص خود، فعالیت می نمایند.
وی خاطرنشان کرد: اعداد و فاکتورها در چین شگفت انگیزند. به عنوان نمونه، در پلت فرم های ویدئویی و پخش زنده، میانگین بیننده ها بین ۷۰۰ هزار تا یک میلیون نفر است. خریدهای آنلاین در آنجا بطورکامل جاافتاده اند؛ بگونه ای که بیشتر از ۹۰ درصد مردم حتی در مترو بوسیله اپلیکیشن ها خرید می کنند. هر فروشنده یک فروشگاه (Shop) یا استور اختصاصی دارد و در کنار فعالیتهای آفلاین، برنامه های پروموت آنلاین گسترده ای اجرا می کند.
شوندی اظهار داشت: نمایشگاه های بزرگ چین، مانند نمایشگاه بین المللی CIIE، بخش ویژه ای برای تولید محتوای آنلاین اختصاص داده اند؛ با امکانات حرفه ای شامل کروماکی، تجهیزات نور، و استودیوهای ضبط محتوا. این سطح از توجه نشان داده است که فرهنگ آنلاین در چین نه فقط پذیرفته شده، بلکه جزئی از ساختار فرهنگی و اقتصادی آن کشور است. من در کشورهایی مثل روسیه، عمان و دبی هم دیده ام که فضاهای آنلاین بطورکامل متفاوت از یکدیگرند، اما وجه مشترک شان، رشد سریع و همه گیر بودن مدل فروش دیجیتال است؛ آماری جهانی نشان داده است بیشتر از ۷۵ درصد خریدهای دنیا در بستر آنلاین صورت می گیرد.
وی اضافه کرد: برای ایران هم تجربه ای مشابه، هرچند در ابعاد کوچک تر، درحال تشکیل است. پس از دوران کرونا، در دو سال گذشته، زمینه های دیجیتال رشد محسوسی داشته اند، گرچه ورود به تعدادی از پلت فرم ها هنوز دشواری های قانونی و فنی دارد. مباحثی مانند کانتنت مارکتینگ و نقش اینفلوئنسرها در معرفی پروداکت ها حالا بخشی جدی از استراتژی فروش بحساب می آید. ما هم حدود دو سال است که در این راه فعالیت می نماییم و شاهد آن هستیم که رشد فروش آنلاین بصورت نمایی و لوگاریتمی درحال افزایش است؛ در صورتیکه فروش آفلاین رشد خطی و کندتری دارد.
این فعال اقتصادی اظهار داشت: اما نکته کلیدی اینست که زنجیره کسب و کار از لحظه خلق محصول تا معرفی آن به بازار، باید حلقه های کامل و منسجمی داشته باشد. اگر محصولی تولید شود اما پروموت نشود، چرخه ناقص باقی می ماند. در این راه، دو مفهوم اساسی وجود دارد؛ پروداکت (Product) و پروموت (Promote). یکی تولید هنری است، دیگری معرفی و عرضه ی آن. هر دو باید در کنار هم رشد کنند.
وی خاطرنشان کرد: در ایران، هنرمندان ما با تمام توان و عشق، آثار اصیل و ریشه دار خلق می کنند؛ آثاری اقتباس شده از فرهنگی با بیشتر از ۲۵۰۰ سال تمدن. اما ضعف ما در قسمت دوم است؛ عدم هم گامی با فرمول های روز دنیا در پروموت و عرضه. بعنوان مثال، در خیابان ویلا، یکی از گذرهای هنری تهران، بارها دیده ام که آثار فاخر مانند یک گلدان قلم زنی یا مجسمه ی هنری بدون بسته بندی مناسب و هویت سازی فروخته می شوند. محصول، درون روزنامه پیچیده میشود، چند لایه بابل نایلون دورش قرار می گیرد و داخل یک کیسه گذاشته می شود؛ بدون شناسنامه، بدون تعریف برند، بدون روایت.
شوندی افزود: این دقیقا همان نقطه ضعف بزرگ در اکوسیستم هنر است؛ یعنی مرحله بعد از خلق اثر. بسته بندی، هویت بخشی، تولید محتوا و معرفی محصول، حلقه هایی هستند که باید به اندازه خلق اثر جدی گرفته شوند. ما هنوز زیست بوم هایی نداریم که بتوانند مکمل زنجیره اولیه تولید باشند. اگر حلقه دوم، یعنی پروموت، ضعیف عمل کند، کل چرخه صدمه می بیند.
وی اضافه کرد: از تجربه ۱۱ ساله کاری مان فهمیده ایم که گاهی خلاقیت در پروموت می تواند ضعف های کوچک در پروداکت را جبران کند. دقیقا مثل تیم فوتبال که وقتی مهاجم خوب بازی نمی کند، مدافع می تواند ضعف تیم را پوشش دهد. در کسب و کار هنری هم پروموت می تواند ناجی محصول باشد و آنرا به بازار برساند. ما در سالهای گذشته روی همین حلقه تمرکز کرده ایم؛ حلقه عرضه و پروموت خلاقانه آثار هنری. از بسته بندی گرفته تا خلق محتوای دیجیتال و روایت قصه ی اثر، همه بخشهایی هستند که می توانند ارزش هنر ایرانی را چند برابر کنند.
این فعال اقتصادی اظهار داشت: در آغاز کار، از پنج تا شش استان مختلف بازدید کردیم، از شهر و روستا هنرمندان را پیدا کردیم و آثارشان را جمع آوری کردیم. همه آنها با شور و امید و انرژی، درحال خلق آثار هنری بودند. اما حلقه بعدی، یعنی اتصال به بازار، تبدیل به صنعت، و ورود به شبکه ی فروش، حدودا وجود نداشت. ازاین رو متوجه شدیم که اگر حلقه پروموت را با قدرت بسازیم و زیست بوم مکمل را شکل دهیم، می توانیم هنر ایرانی را وارد گردش واقعی اقتصاد کنیم؛ جایی که خلق، ارائه، و فروش در کنار هم معنا پیدا کنند. به طور خلاصه، شاید چندان مهم نباشد که به تعریف کلی از سرمایه گذاری بپردازیم، اما واضح است که تجربه کردن این مسیرها و شکستن الگوهای قدیمی می تواند چشم اندازهای جذابی ایجاد نماید. ما هم حدود دو سال است که در این راه فعالیت می نماییم و شاهد آن هستیم که رشد فروش آنلاین به صورت نمایی و لوگاریتمی در حال افزایش است؛ در صورتی که فروش آفلاین رشد خطی و کندتری دارد. محصول، درون روزنامه پیچیده می شود، چند لایه بابل نایلون دورش قرار می گیرد و داخل یک کیسه گذاشته می شود؛ بدون شناسنامه، بدون تعریف برند، بدون روایت.


منبع:

1404/08/19
09:45:26
5.0 / 5
7
تگهای خبر: Shop , آثار هنری , آموزش , اینترنت
این مطلب لباسدونی را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۱ بعلاوه ۱
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

لباس دونی