مردم ایل چطور سرگرم می شدند؟
لباس دونی: یكی از سرگرمی های مردان قشقایی در زمان بی كاری، شكار پرندگان و جانوران بوده است. آنها به جز شكار بازی های محلی بسیاری هم انجام می دادند. این بازی ها با آن كه كمتر انجام می گردد اما همچنان كم و بیش طرفدار دارد.
به گزارش لباس دونی به نقل از ایسنا، قشقایی ها مردمی دلشاد و به جشن، پایكوبی و رقص های آیینی بسیار علاقه مند هستند. رقص گروهی آنها با چوب و دستمال در جشن ها و عروسی ها جذابیت بسیاری دارد و نشان دهنده وحدت است اما آنها سرگرمی های بسیاری مثل بازی های محلی هم دارند.
با اینكه جامعه ایلی همیشه گرفتار مسائل و مشكلات شغلی خود و اوقات بیكاری آنها خیلی كم بوده است اما هوای سالم كوهستان، دامنه ها و دشت های پهناور، روحیه شاد و اندام های ورزیده این امكان را به آنها می داده تا از كمترین فرصت برای بازی كردن استفاده كنند.
شوتولو لیلی، برج، كیش شلاق(درنا بازی)، جز، بخود لوداش، آقاچ توپ، چالدی قچدی، جزوگاله، كوكوله بردار، كربیا جو، آقاچ آقاچ، اشق(قاب بازی)، هرنگ هرنگ، كپر، قایم قویم(جیران جیران) الختر، حسن گو، سه گودالك و خرمن چند من همچون بازی های معروف ایل قشقایی بوده است.
معمولا بازی ها گروهی و جنبه رقابتی داشته و بازیكنان باید از بین دو گروه انتخاب می شدند و چون بین آنها زرنگ و تنبل وجود داشته، افراد با قرعه انتخاب و دو نفر بعنوان رییس یا آقا كاندید می شدند. باید برتری این دو نفراز نظر ورزیدگی سرعت و چالاكی به دیگران ثابت شده و آنها از نظر اخلاق و شهامت نمونه و از نظر سنی هم از دیگران بزرگتر بودند.
این دو نفر هر كدام رییس یك گروه بودند، سپس افراد دیگر به صورت زوج های دوتائی دست در گردن یكدیگر انداخته و در چند قدمی رؤسا، طوری كه صدای آنها شنیده نمی شد، برای خودشان اسم مستعار تعیین می كردند و پیش رؤسا می رفتند و با شعری كه می خواندند اسم های مستعار را اعلام می كردند تا یاركشی كنند. رؤسا بدون اینكه بدانند نام مستعار متعلق به چه كسی است به صورت شانسی افراد خویش را انتخاب می كردند.
بعضی از بازی ها مخصوص شب و برخی دیگر مخصوص روز بوده است. برای مثال بازی «شوتولو» را شب هایی كه تاریكی مطلق بوده، انجام می دادند و تعداد بازیكنان هرچه بیشتر بود بازی هیجان انگیزتر انجام می شد. افراد برای این بازی باید به دو گروه مساوی تقسیم می شدند.
گروه برنده قرعه، یك چوبدستی معمولی كه همه افراد آنرا دیده و شناخته بودند، به دست یكی از قویترین بازیكنان خود داده و به گروه دیگر دستور می دادند چشم هایشان را ببندند و صورت خویش را بر گردانند تا فرد چوب بدست با شدت چوب را به طرفی دلخواه پرتاب كند. به جهت اینكه گروه مخالف ندانند چوب به كدام سمت رفته و صدای افتادنش را نشنود، دوستانش هیاهو به راه می انداختند. سپس هر دو گروه به دنبال چوب می گشتند تا در تاریكی شب پیدایش كنند. معمولا كسی كه چوب را پرتاب كرده محل افتادن چوب را می دانست و باید برای گم كردن رد پا، اول به طرفی دیگر می رفت و مخالفان را هم كه تلاش می كردند آنرا تعقیب كنند به طرفی دیگر می كشاند.
پیدا كننده چوب باید تلاش می كرد، مخالفان آنرا نبینند چون چوب را از آن می گرفتند. بنابراین زمانی كه چوب را می دید وقتی اطراف خلوت بود، آنرا برداشته و زیر بغلش پنهان می كرد و بدون جلب توجه دیگران فرار می كرد تا به محل پرتاپ برسد.
فردی كه چوب را پیدا كرده و سالم به مقصد می رساند، پرتاپ كننده می شد. این بازی سرعت دویدن، مهارت، تیزهوشی، قدرت بینایی و فوت و فن فرار از دشمن را لازم داشت. گاهی یك گروه چند بار برنده می شد و امتیاز می آورد.
«برج» هم یكی دیگر از بازی های گروهی بوده كه آن هم به صورت گروهی و با تعداد ۱۰ تا ۱۲ نفره انجام می شد. در این بازی عده ای مسوول ساخت برج می شدند و گروه دیگر باید به برج حمله می كرد. این بازی یاد آور برج گیری در جنگ های گذشته بوده است. برج سازان با قفل كردن دست ها در گردن یكدیگر به شكل دایره برجی می ساختند و یك طرف شلاقی كه دو متر طول داشت، در دست رییس و طرف دیگرش را برج سازان می گرفتند. گروه برنده برای حمله و سوار شدن به برج حركت می كردند. رییس باید بدون اینكه شلاق را از دست می داد، حمله كنندگان را با لگد دور می كرد و در دایره ای به شعاع سه متر اطراف برج، دائم در تكاپو و فعالیت می شد، تا كسی از گروه رقیب سوار برج نشود چونكه افرادش زیر بار می ماندند.
حمله كنندگان باید می دانستند اگر لگد رییس به آنان برخورد كند، بازی به ضرر آنهاست و باید به جای گروه اول مسوول ساخت برج می شدند، این بازی فعالیت زیاد و احتیاج به هوش و دقت داشت تا بتوانند رییس را در قسمتی از زمین سرگرم كرده و از سوی دیگر خویش را با سرعت به بالای برج می رساندند. مادام كه كسی لگد نمی خورد، برج سواران روی دوش بچه های دیگر نشسته و شادی می كردند.
كیش شلاقه (دُرنا بازی) هم یكی از بازی های فصل بهار بوده است. این بازی را پس از بارندگی های بهاره كه زمین نرم می شده، انجام می دادند. تعداد بازیكنان دو گروه به صورت مساوی بوده است. محل بازی را به شكل دایره ای با قطر تقریبی ۱۰ متر تعیین و روی این محیط گودال های كوچكی به تعداد افراد یك گروه به فاصله مساوی كرده و داخل هر گودال یك شلاق می گذاشتند كه روی آن یك نفر محافظ می نشست.
برای این بازی، گروه حمله كننده كه تلاش می كرد شلاق را از محافظان بگیرد، حمله های پیاپی می كرد اما باید با احتیاط وارد دایره نمی شد چونكه اگر داخل دایره ضربه می دید بازی را باخته و باید همه افراد آن، جای گروه اول را می گرفتند. پس برای بردن شلاق باید محافظ را با نوعی حیله از شلاق دور كرده و رفقای دیگرش دست برد می زدند، اگر شلاق گرفته می شد یا رفیق شان به اسارت درمی آمد بازی را می باختند.
مسئله مهم این بود كه اگر شلاق به دست دشمن می افتاد می توانستند با آن هر كدام از محافظان را شلاق بزنند و محافظان هم از ترس اینكه شلاق دوم و سوم هم به دست دشمن نیفتد، كتك را تحمل می كردند اما شلاق خویش را از دست نمی دادند. این بازی یك حمله جسورانه بوده و افراد ترسو در میدان جنگ شكست می خوردند.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب