تاملی دیگر در شعر آیینی و عاشورایی

تاملی دیگر در شعر آیینی و عاشورایی

لباس دونی: شعرهای مذهبی و شعرهای مربوط به ائمه (ع) را، به اصطلاحی که حالاها باب شده، تعبیر می کنند به «شعر آئینی». انصافاً شعرهای خوبی هم گفته می شود؛ لیکن اهداف و آرمان های انقلاب منحصر در اینها نیست.


انقلاب یک مجموعه ای از ستاره های درخشان آرمانی را بالای سر ما قرار داده و ما را به حرکت و پرواز و جهش به سمت این نقاط نورانی دعوت کرده است. ما هم امتحان کردیم و دیدیم می توانیم پرواز کنیم؛ دیدیم این پرواز ممکن است… از این آرمان ها هنوز بالای سر ماست؛ ما باید حرکت کنیم: به سمت عدالت باید برویم، به سمت اخلاق باید برویم، به سمت استقلالِ به مفهوم حقیقی کلمه – شامل استقلال فرهنگی که از همه عمیق تر و دشوارتر است – باید برویم، به سمت بازیابی حقیقی هویت اسلامی- ایرانی خودمان باید برویم… در اینجا شاعر چه نقشی دارد؟ مردِ هنری و مردِ فرهنگی – مرد شامل زن ها هم می شود – یعنی انسانِ هنری و انسانِ فرهنگی، در این صحنه چه وظیفه ای دارد؟ به نظر من وظیفه خیلی سنگین است، خیلی بزرگ است. مهم ترین وظیفه هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»
(بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع شعرا – ۱۲ شهریور ۸۸).
در شعر آیینی، «موضع» بر«موضوع» ارجحیت دارد
در سالهای اخیر تمام دغدغه من شعر آیینی و دینی بوده است و بسیار و فراوان به تعریف درست آن اندیشیده ام. «شعر آیینی» تعریفی سهل و ممتنع دارد. سهل از آن جهت که می توان – با تساهل و تسامح – بر هر شعری که موضوع دینی داشته باشد، عنوان شعر آیینی نهاد و ممتنع، از آن روی که خیلی از شعرها با وجود اینکه با موضوع دینی سروده شده اند، به خاطر آن که در سیرت و باطن با آموزه های وحیانی و قرآنی در تقابل اند، شعر آیینی نیستند. به همین انگیزه و با تامل در تمام تعاریف ارائه شده، در این یادداشت به دنبال ارائه تعریفی جامع تر و کاربردی تر برای شعر دینی و آیینی هستم.
در باور بسیاری هر شعری که موضوع دینی داشته و در مدح و منقبت و مراثی ائمه اطهار (علیهم السلام) سروده شده باشد، شعر آیینی ست. این بدترین و نارساترین تعریفی است که از شعر دینی و آیینی می توان ارائه داد. با چنین تعریف نارسایی، شاعرانی همچون حافظ به اعتبار اینکه پوسته، برونه و موضوع اشعارشان دینی نیست، بیرون از دایره شعر آیینی قرار می گیرند، و شوربختانه شاعرانی که شعرشان هیچ نسبتی با شعر آیینی اصیل و فاخر ندارد، فقط به اعتبار اینکه موضوع اشعارشان دینی است، در صف شاعران آیینی! حال آن که اطلاق عنوان «شعر آیینی» بر خیلی از شعرهایی که موضوع دینی دارند، به خاطر آن که از موضع و مضمون ارجمند و شریفی برخوردار نیستند، جفا به شعر و شاعران آیینی ست.
به یاد دارم استاد حمید سبزواری نیز در مصاحبه با یکی از خبرگزاری ها در پاسخ به این پرسش که«آیا تمام اشعاری که با محوریت مسائل دینی سروده شده را می توان اشعار آیینی نامید؟» اظهار داشته بود:
باید همیشه آگاه باشیم که هر نوع شعری که درباره دین گفته می شود، شعر آیینی نیست. برخی شاعران، دین شناس نیستند و آگاهی آنها بیشتر ناظر بر آگاهی طبقات جاهل و مبلغان ساده اندیشی است که برداشت غلطی از دین دارند؛ بدین سبب این نوع شعرها نه فقط ارزش ادبی ندارد، بلکه به اصل دین نیز ضربه می زند. حتی در بعضی مواقع به وضوح می توان در شعر تعدادی از شاعران جنبه های دین ستیزی را لمس و مشاهده کرد. بین متون اصلی دین و دینی که طبقات جاهل و مبلغان منحرف ارائه می کنند، تفاوت وجود دارد اما برخی از شاعران به این نکته توجهی ندارند و این عدم توجه در اطلاعات و دانش اندک آنها ریشه دارد. شاعرانی هم که عموماً در شعرهای شان دین ستیزی موج می زند، گرفتار این بی دانشی هستند و نمی توانند بین اصل دین و دینی که برمبنای برداشت غلط عرضه می شود، تفکیک قائل شوند. موازین الهی و عقلی بسیار پیشرفته است، شاعر باید آنچه را از دین می آموزد برمبنای موازین الهی که در قرآن بر آنها تاکید شده و موازین عقلی که یکی از آنهاست بسنجد، نه اینکه دین را برمبنای قضاوت کسانی که شناخت دینی درستی ندارند بیاموزد، چونکه این شناخت نادرست هم به شعر شاعر و هم نسبت به باورهای عمومی خدشه وارد میکند.
(حمید سبزواری، مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۸ دی ماه ۱۳۹۳)
«حافظ»، آیینی ترین شاعر روزگار ما
آری، شعر آیینی الزاماً نباید موضوع دینی داشته و در ستایش بزرگان دینی و مناسبت های مذهبی سروده شده باشد، بلکه قبل تر و بیش تر از موضوع دینی، باید «موضع» دینی داشته باشد. «موضوع» توقف در منزل صورت و ظاهر دین است – یعنی مدح و منقبت صرف – و «موضع» پرداختن به درونه، سیرت و حقیقت دین، یعنی بیان معارف و حقایق دینی و توحیدی. جان مایه شعر آیینی اصیل و فاخر «موضع مندی» آنست، نه «موضوع بندی» آن. یعنی ایستادن شاعر در جبهه «حق» و حق مداری و برائت از ظلم و باطل و زشتی و پلشتی. از این منظر حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی آیینی ترین شاعر تاریخ ادبیات ماست، چونکه در همه سروده های خود موضع مسلمانی و ایمانی دارد. ابیات زیر را – که مُشتی است از خروار – بدون هیچ نوع تردیدی می توان بعنوان نمونه های بی بدیل و درخشان شعر آیینی ادبیات پارسی معرفی کرد:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
گر چه گردآلود فقرم، شرم باد از همتم/ گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن/ که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست/ در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بُود/ در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
مرو به خانه ارباب بی مُروت دهر/ که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم/ با پادشه بگوی که روزی مقدر است
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم/ بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی/ دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت/ حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است/ کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم
دانش و بینش دینی، پیش شرط «موضع مندی»
گفتیم شعر آیینی فاخر و اصیل شعری است که «موضع دینی» داشته باشد و این موضع منبعث از معارف الهی و حقایق توحیدی و نبوی باشد. برخورداری از مواضع منطبق بر آموزه های وحیانی و قرآنی مستلزم داشتن «دانش و بینش» دینی یا به تعبیری رساتر «بصیرت دینی» است. در غیر این صورت حرکت در راه حق کاری است بس دشوار و غیرممکن، چنان که امام صادق (ع) می فرماید‏ ‎«العامل علی غیر بصیرهٍ کالسّائر علی غیر الطّریق، و لا یزیده سرعه السّیر من الطّریق الاّ بعدا»، کسی که بدون بینش عمل کند، همچون کسی است که در بیراهه رود، چنین کسی هر چه تندتر رود، از راه دورتر می افتد.‏ (الأمالی للصدوق: ۵۰۷/۷۰۵).
برای شاعر عاشورایی، شب چراغی پر فروغ تر از این فراز بصیرت بخش و معرفت آفرین زیارت اربعین نیست که «وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادِکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حَیرَهِ الضَّلاله…، حسین (ع) خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمات جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.» یقینا اگر شاعر عاشورایی با آیات قرآن و به خصوص این فراز از زیارت اربعین زندگی کرده و جان و جهانش با معرفت قرآنی و حسینی عجین شده باشد، هیچ گاه در اشعار خود راضی به بیان مطالب غیر مستند و آمیخته به خرافه و دادن نسبت الوهیت به حضرت نمی گردد. مطالب غیر سودمند و وهن آلودی که هیچ نوع نسبت و قرابتی با فلسفه قیام اباعبدالله (ع) ندارد.
خداوند در آیه ۸۰ سوره مبارکه آل عمران می فرماید: «وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَهَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَیَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ، و هیچ گاه خدا به شما امر نمی کند که فرشتگان و پیامبران را
خدایان خود قرار دهید، چگونه ممکنست شما را به کفر بخواند بعد از آن که اسلام آورده باشید؟!».
مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین (ع) نیز در حدیثی می فرمایند: «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ لَا تُسَمُّونَا أَرْبَاباً… جز این نیست که من یکی از بندگان خدایم ؛ ما را ربّ ننامید…» (‏بحار الأنوار، ج‏۲۶، ص ۶).
و باز در حدیثی دیگر با تاکید بر بندگی خویش می فرماید: «یَا أَبَاذَرٍّ! أَنَا عَبْدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَی عِبَادِهِ لَا تَجْعَلُونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ …ای اباذر! بدان که من بنده خدای عزّ و جلّ و خلیفه او بر بندگانم. ما را ربّ قرار ندهید و در فضل ما هر چه می خواهید بگویید!» (بحار الأنوار، ج‏۲۶، ص۲).
با توجه به این دقیقه، برای شاعر آیینی انس با قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و سایر ادعیه، آشنایی با روایات و احادیث و مقاتل معتبری همچون «لهوف» و «نفس المهموم»، مطالعه کتاب های بهادار ای همچون «قیام حسینی» و «تحریفات عاشورا» از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری، و اشراف به تاریخ اسلام یک ضرورت غیر قابل انکار است.
تقسیم بندی شعرهای آیینی
در یک جمع بندی کلی شعرهای آیینی در سه گروه زیر جای می گیرند:
۱ – شعرهایی که موضوع و موضع آیینی دارند.
۲ – شعرهایی که موضوع آیینی ندارند، ولی موضع آیینی دارند.( همچون غزلیات حافظ)
۳ – شعرهایی که موضوع آیینی دارند، ولی موضع آیینی ندارند.
با توجه به تعریفی که ارائه شد، به روشنی پیداست که شعرهای گروه سوم – شعرهایی که موضوع آیینی دارند، ولی موضع آیینی ندارند – نه فقط بیرون از دایره شعرهای دینی و آیینی قرار می گیرند، بلکه در مواردی به خاطر آن که موضعی مخالف با آموزه های وحیانی و قرآنی دارند – به خاطر دادن نسبت الوهیت به بزرگان دینی و آلوده شدن به خرافه و گزافه – به شعری ضد دینی و آیینی تبدیل می شوند. شعری که از جان و جهان آنها بوی کفر و شرک به مشام می رسد.
جان کلام آن که شعر آیینی، شعری نیست که تنها موضوع دینی و آیینی داشته باشد، بلکه قبل تر و بیش تر از موضوع، باید «موضع دینی» داشته باشد. این نکته ظریفی است که در تعریف شعر آیینی روزگار ما گاهی مورد غفلت قرار می گیرد.
شاعر آیینی واقعی بطور قطع در شعر خود موضع دینی را در نظر می گیرد و این موضع چیزی نخواهد بود جزعبودیت، یکتاپرستی، عزت مداری، آزادگی، حق جویی، عدالت خواهی و پرداختن به کرامت های انسانی.
به تعبیر قرآن شاعران در گمراهی اند، مگر کسانی که اهل ایمان، عمل صالح و ذکر الهی باشند: «الشعراءُ یتّبعُهم الغاوُون…الا الذین آمَنوا و عملوا الصالحاتِ و ذکروا اللهَ کثیرا…»، روح القدس نیز تنها بر شعر شاعرانی که دارای چنین خاصیت هایی باشند مُهر تایید می زند. اما اگر شاعر آیینی – به هر علت – از دایره آموزه های دینی و قرآنی بیرون رود، و در مسیری مخالف با قرآن و عترت حرکت نماید، مورد طمع شیطان قرار خواهد گرفت و شعرش چیزی جز القائات و الهامات شیطانی نخواهد بود.
بعنوان مصداق، حُسن ختام این نوشتار را به غزلی عاشورایی و«موضع مند» از خوشدل تهرانی اختصاص می دهم. غزلی که آیینه ارجمندی و شکوهمندی حماسه بی بدیل و جاودانه عاشوراست، و راوی پیام های اصیلی همچون حق خواهی، ظلم ستیزی، آزادگی، و... با هم می خوانیم:
بزرگ فلسفه نهضت حسین این است/ که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
حسین مظهر آزادگی و آزادی ست/ خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است
نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم برو / که این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافی ست/ بااینکه گریه بر آلام قلب، تسکین است
ببین که مقصد عالی نهضت او چیست/ که درک آن سبب عز و جاه و تمکین است
فراز نی سر وی گر رود نباشد باک/ که سرفرازی طاها و آل یاسین است
بااینکه داغ جوان تلخ کام کردش، اظهار داشت: / که مرگ در ره حفظ شرف، چه شیرین است
زخاک مردم آزاده، بوی خون آید/ نشان سروری و راه رهبری این است
زخون سرخ شهیدان کربلا، «خوشدل»/ دهان غنچه و دامان لاله، رنگین است


منبع:

1400/05/27
14:57:30
5.0 / 5
1074
تگهای خبر: دامن , موزه , هنر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۱
لباس دونی